ای کاش قادر به پاسخگویی محبت هایت بودم
ای کاش شاعری قابل بودم
تا با کلمات عرض ادب می کردم
قلب تو بود که قلب مرا به تپش درآوردو
خون تو بود که در من جریان یافت
قدم های نخست زندگی را در دستان محافظ تو برداشتم
حرف های نخست را از روی لبان تو نگریستم و بر زبان آوردم
با جیغ های نیمه شبم بی خوابت کردم
چو در آغوشم گرفتی آرامش را به من بازگرداندی
امروز هم آرامش و لطافت روح را همچنان در حضورت حس می کنم
معرفت و عشق و انسانیت و وفاداری را در تو دیدم
صبر و اراده و ایمان را نیز از تو فرا گرفتم
هر آنچه در توان دارم گرد هم خواهم آورد
تا روزی به مانند تو باشم
در این دنیای بارانی
که خورشید نور خود را از ما دریغ کرده
تو تنها نور درخشان این تاریکی دل من هستی
قلب توست که در من می تپد
ای مادر هرچه دارم از تو دارم
ای کاش شاعری قابل بودم
تا با کلمات عرض ادب می کردم
قلب تو بود که قلب مرا به تپش درآوردو
خون تو بود که در من جریان یافت
قدم های نخست زندگی را در دستان محافظ تو برداشتم
حرف های نخست را از روی لبان تو نگریستم و بر زبان آوردم
با جیغ های نیمه شبم بی خوابت کردم
چو در آغوشم گرفتی آرامش را به من بازگرداندی
امروز هم آرامش و لطافت روح را همچنان در حضورت حس می کنم
معرفت و عشق و انسانیت و وفاداری را در تو دیدم
صبر و اراده و ایمان را نیز از تو فرا گرفتم
هر آنچه در توان دارم گرد هم خواهم آورد
تا روزی به مانند تو باشم
در این دنیای بارانی
که خورشید نور خود را از ما دریغ کرده
تو تنها نور درخشان این تاریکی دل من هستی
قلب توست که در من می تپد
ای مادر هرچه دارم از تو دارم